زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در غروب روز عاشورا
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است دلهای عرشیان همه در تاب و در تب است اصلا بـیا بـمـان که فـقـط روشـنی دهی خورشید من بدون تو هرروز من شب است وقتی ز روی زین به زمین خوردی ای حسین گـفـتم زمـان خـانه خـرابـی زیـنب است یـا ایـهـا الـشـهــیـد، ذبــیـح مـن الـقــفــا رگهای گـردنـت چـقـدر نامـرتب است مانـدهست یـادگار، به تـشـیـیع جـنازهات بر روی پـیـکـرت اثر سُـمّ مرکب است مـیبـیـنمـت دوبـاره و از حـال مـیروم این دل ز درد و غصه و ماتم لبالب است |